کد مطلب:2693 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

طبقات سیزدهم تا نوزدهم
طبقه سیزدهم

1. خواجه نصیرالدین محمد بن الحسن الطوسی. او را «استادالبشر» لقب داده اند و نیازی به معرفی ندارد. ارزش كارهای فلسفی او و نقشی كه در تحول فلسفه داشته است نیازمند به یك كتاب است. در ریاضیات از شخصیتهای معدود جهان به شمار می رود. از كسانی است كه در اساس هیئت بطلمیوس تشكیك كرده و زمینه را برای هیئت جدید فراهم كرده است. آقای تقی زاده مدعی است كه ایرادات خواجه در كتاب تذكره خویش بر اساس هیئت بطلمیوس، به پیشنهاد كپرنیك لهستانی طرح نوینی را برای هیئت عالم كمك كرده است «1» خواجه مانند بوعلی یك زندگی پرماجرا داشته است. در آخر اشارات به شكل دردناكی ناله سرمی دهد، و در عین حال اینهمه آثار آفریده و شاگردان بسیار تربیت كرده است. خواجه در سال 597 متولد شده و در سال 672 درگذشته است.

2. اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری. كتاب معروف او كتاب هدایه است در طبیعیات و الهیات كه جای شایسته ای باز كرده است. این كتاب را قاضی حسین میبدی و صدرالمتألهین شیرازی شرح كرده اند. شرح اخیر موجب شهرت بیشتر كتاب و مؤلف آن شده است. علامه حلّی در كتاب جوهرالنضید، صفحه 78 در باب عكس سالبه جزئیه كه مورد اتفاق منطقیین است كه عكس ندارد، می گوید: «به استثنای قضیه مشروطه خاصه و عرفیه خاصه». بعد می گوید: «این مطلب از مطالبی است كه اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری بر آن وقوف یافت». گویند شاگرد امام فخر رازی بوده است.

3. نجم الدین علی بن عمر كاتبی قزوینی، معروف به دبیران. از اكابر حكما و منطقیین و ریاضی دانان به شمار می رود. كتاب معروف او در حكمت كتاب حكمة العین است كه شروح بسیار بر آن نوشته شده است. كتاب معروفش در منطق شمسیه است كه به نام خواجه شمس الدین صاحب دیوان جوینی نوشته است و قطب الدین رازی آن را شرح كرده و مجموع متن و شرح از كتب رایج درسی طلاب است. كاتبی استاد علامه حلی و قطب الدین شیرازی و همكار و مصاحب خواجه

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 499

نصیرالدین طوسی در ساختن رصد مراغه بوده و در سال 675 درگذشته است.

طبقه چهاردهم

این طبقه را شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی تشكیل می دهند:

1. حسن بن یوسف بن مطهر حلّی، معروف به علامه حلّی. هر چند شهرت علامه حلی به فقاهت است اما او مردی جامع بوده، در منطق و فلسفه نیز مهارت كامل داشته و كتب ارزشمندی تألیف كرده است. ما در تاریخچه فقها از این مرد بزرگ كه قطعاً از نوابغ تاریخ اسلامی است یاد كرده ایم. علامه حلی عرب است و شاگرد كاتبی و خواجه بوده است. در سال 648 متولد و در سال 711 درگذشته است.

2. كمال الدین میثم بن میثم بحرانی، معروف به ابن میثم بحرانی. ادیب و فقیه و فیلسوف بوده است. فلسفه را نزد خواجه نصیرالدین طوسی تحصیل كرده است.

بعضی گفته اند كه خواجه نیز متقابلًا نزد او فقه خوانده است «1». ابن میثم نهج البلاغه را شرح كرده است. از نظر فلسفی، شرح او بهترین شروح نهج البلاغه شمرده شده و اخیراً در پنج جلد چاپ شده است. ابن میثم در سال 678 یا 679 و یا بنا بر تحقیق صاحب الذریعه در سال 699 درگذشته است «2» 3. قطب الدین محمود بن مسعود بن مصلح شیرازی، معروف به قطب الدین شیرازی.

در منطق شاگرد كاتبی قزوینی و در حكمت و طب (كلیات قانون) شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است. قانون بوعلی و حكمة الاشراق سهروردی را شرح كرده است و خود كتابی به فارسی در اقسام حكمت نوشته كه به نام درة التاج معروف است و اخیراً چاپ شده است. هر سه كتاب نامبرده با ارزش است. شهرت بیشتر او در جوّ فلسفی به واسطه شرح حكمة الاشراق است. با خواجه نصیرالدین طوسی در كار رصد مراغه همكاری داشته است. در سال 710 یا 716 درگذشته است «3» 4. حسن بن محمد بن شرفشاه علوی حسینی استرآبادی، معروف به ابن شرفشاه.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 500

در مراغه محضر خواجه را درك كرده و نزد او تحصیل كرده و ملازم او می بوده است. بعد از وفات خواجه به موصل رفته و در مدرسه نوریه به تدریس حكمت پرداخته است. تجرید خواجه را حاشیه و قواعدالعقائد او را شرح كرده است و در سال 715 یا 717 یا 718 درگذشته است «1».

طبقه پانزدهم

1. قطب الدین محمد بن ابی جعفر رازی، معروف به قطب الدین رازی. از علمای نامی اسلامی است. حكیم و منطقی و فقیه بوده است. نزد علامه حلی درس خوانده و علامه به او اجازه حدیث داده است. شهید اول او را ملاقات كرده و از او اجازه روایت گرفته و او را دریایی بی پایان یافته است. قطب الدین رازی- همچنانكه قبلًا گفتیم- شمسیه كاتبی قزوینی را شرح كرده و اكنون كتاب درسی طلاب است. دیگر اینكه كتابی نوشته به نام محاكمات و در آن كتاب میان دو شارح بزرگ اشارات:

فخرالدین رازی و نصیرالدین طوسی داوری كرده است. دیگر اینكه كتاب مطالع الانوار قاضی سراج الدین ارموی را در منطق شرح كرده كه چاپ شده و هم اكنون به نام شرح مطالع معروف است و احیاناً در حوزه های علمیه تدریس می شود. شهرت قطب الدین رازی به واسطه این سه كتاب است ولی او كتابهای دیگر هم دارد. قطب الدین در سال 766 یا 776 درگذشته است «2» 2. شمس الدین محمد بن مباركشاه مروی، معروف به میرك بخارایی. كتاب حكمة العین كاتبی قزوینی را شرح كرده و احیاناً در كتب فلسفه از او به شارح حكمة العین یاد می شود، و میرسیدشریف جرجانی بر شرح حكمة العین حاشیه زده است. تاریخ وفاتش بر ما معلوم نیست.

3. قاضی عضدالدین عبد الرحمن ایجی شیرازی. هم حكیم بوده و هم متكلم و هم اصولی. نظریات او در علم اصول و همچنین در برخی مسائل فلسفی و كلامی مطرح است. كتاب معروف او مواقف است كه هر چند عنوان كلام دارد نه فلسفه، ولی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 501

می دانیم كه بعد از دوره خواجه نصیرالدین طوسی و تألیف كتاب تجرید، كلام به نسبت زیادی به فلسفه نزدیك شد؛ یعنی هدفهای كلامی با معیارهای فلسفی نه با معیارهای كلامی توجیه می شد و بسیاری از مسائل الهیات بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص فلسفه در كتب كلامی طرح می شد، لهذا مواقف از این نظر جای شایسته ای دارد. این كتاب را میرسیدشریف جرجانی شرح كرده و مكرر با متن چاپ شده است. قاضی عضدالدین شاگردانی تربیت كرده است از قبیل تفتازانی، شمس الدین كرمانی، سیف الدین ابهری. او در سال 700 یا 701 متولد شده و در سال 756 یا 760 درگذشته است.

طبقه شانزدهم

1. سعدالدین مسعود بن عمر بن عبد اللَّه تفتازانی، معروف به ملاسعد تفتازانی.

شهرت بیشتر او به كلام و علوم بلاغت است، ولی مردی جامع بوده و از علوم عقلیه فلسفیه بی اطلاع نبوده است. متنی در منطق، بسیار مختصر و شیرین به نام تهذیب المنطق تألیف كرده كه از زمان خودش تا كنون در حوزه های علمیه تدریس می شده و می شود. تفتازانی كتب زیاد تألیف كرده است. بعضی مدعی اند كه تفتازانی بعد از خرابی دوره مغول با نیروی حسن بیان باردیگر به قسمتی از معارف اسلامی جان داد. بعلاوه منظور ما از طبقات فلاسفه تنها كسانی نیستند كه در فلسفه صاحب نظرند؛ مقصود همه كسانی است كه حامل این فن بوده و واسطه انتقال از دوره ای به دوره دیگر بوده اند. تفتازانی لااقل در منطق این شأن را داشته است. وی در سال 712 یا 722 در دهی در نزدیكی شهر نساء متولد شد و در سال 791 یا 792 یا 793 در سرخس درگذشت. بعضی گفته اند در سمرقند درگذشت و جنازه اش به سرخس منتقل شد «1» 2. سیدعلی بن محمد بن علی جرجانی، معروف به شریف جرجانی و میرسیدشریف. به حق او را محقق شریف خوانده اند. به دقت نظر و تحقیق معروف است. شهرت بیشترش به ادبیات و كلام است، ولی جامع بوده. حوزه درس فلسفه

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 507 طبقه نوزدهم ..... ص : 505

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 502

داشته و در فلسفه شاگردان بسیار تربیت كرده و در نگهداری و انتقال علوم عقلی به نسلهای بعد نقش مؤثری داشته است. محقق شریف آثار و تألیفات فراوان دارد و همه پرفایده است، و به قول قاضی نوراللَّه همه علمای اسلامی بعد از میر سیدشریف طفیلی و عیال افادات اویند. تألیفات میر بیشتر به صورت تعلیقات و شروح است، از قبیل حاشیه بر شرح حكمة العین در فلسفه، حاشیه شرح مطالع در منطق، حاشیه شمسیه در منطق، حاشیه مطوّل تفتازانی در علم فصاحت و بلاغت، شرح مفتاح العلوم سكاكی در این علم، حاشیه بر كشّاف زمخشری كه تفسیری است مشتمل بر نكات علم بلاغت، و شرح مواقف عضدی در كلام.

از كتب معروف میر، یكی تعریفات است كه به نام «تعریفات جرجانی» معروف است، و دیگر كبری در منطق است به فارسی كه برای مبتدیان نوشته، و دیگر صرف میر است به فارسی در علم صرف كه از زمان خودش تاكنون كتاب درسی مبتدیان طلاب بوده است.

میر سیدشریف شاگرد قطب الدین رازی سابق الذكر است. گرچه اهل جرجان است ولی در شیراز رحل اقامت افكند. مطابق نقل روضات از مجالس المؤمنین آنگاه كه شاه شجاع بن مظفر به گرگان آمد و با سید ملاقات كرد، او را با خود به شیراز برد و تدریس در مدرسه دارالشفا را كه خود تأسیس كرده بود به او واگذار كرد. امیر تیمور كه بعد وارد شیراز شد، میر را با خود به سمرقند برد و در همان جا بود كه با سعدالدین تفتازانی مناظرات داشت. پس از مرگ امیر تیمور، میر بار دیگر به شیراز آمد و تا پایان عمر در شیراز بود.

میر سیدشریف از بیست سالگی به كار تدریس و تحقیق مشغول بود، مخصوصاً به تدریس فلسفه و حكمت اهتمام زیاد داشت و حوزه درس قابل توجهی از فضلا تشكیل داده بود.

گویند یكی از كسانی كه در حوزه درس او شركت می كرد خواجه لسان الغیب حافظ شیرازی بود. هرگاه در مجلس او شعر خوانده می شد می گفت: به عوض این ترّهات به فلسفه و حكمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمد (حافظ) می رسید، خود سید می پرسید: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان او اعتراض كردند كه این چه رازی است كه ما را از سرودن شعر منع می كنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می دهی؟ او در پاسخ می گفت: شعر حافظ همه

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 503

الهامات و حدیث قدسی و لطائف حِكمی و نكات قرآنی است «1» میر سیدشریف در سال 740 در گرگان متولد شده و در سال 816 در شیراز درگذشته است «2».

طبقه هفدهم

این طبقه بیشتر شاگردان محقق شریف اند كه بعد از او ناشر افكار او بوده اند:

1. محیی الدین گوشكناری. این مرد شاگرد میر سیدشریف جرجانی و استاد محقق دوانی بوده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی نداریم.

2. خواجه حسنشاه، معروف به بقال. این مرد نیز شاگرد میر سیدشریف و استاد دوانی بوده است.

فاضل معاصر، آقای علی دوانی در كتاب شرح زندگانی جلال الدین دوانی از حبیب السیر نقل كرده اند كه محیی الدین گوشكناری و خواجه حسنشاه بقال در زمان میرزا محمد بایسنقر در شیراز به لوازم تدریس و افاده قیام می نموده اند.

3. سعدالدین اسعد دوانی، پدر محقق جلال الدین دوانی. او نیز از شاگردان محقق شریف بوده است.

4. قوام الدین كربالی. استاد سید صدرالدین دشتكی و جلال الدین دوانی و شاگرد شریف جرجانی بوده است.

ما فعلًا در این طبقه جز اینها كسی را سراغ نداریم و اصلًا نمی دانیم در این دوره كه قتل و غارت مغول آثار خود را در همه شؤون ظاهر ساخته بود و قتل عام های امیر تیمور گوركانی هم مزید بر علت شده بود در غیرشیراز چراغی روشن و حوزه ای دایر بوده یا نبوده است؟!

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 504

طبقه هجدهم

1. سیدالحكما محمد بن ابراهیم حسینی دشتكی شیرازی، معروف به صدرالدین دشتكی و سید سند. از اعاظم حكمای دوره اسلامی و از افراد صاحب نظر است. تا زمان میرداماد افكار و آراء و آثار او و معاصر نامدارش جلال الدین دوانی، در میان فضلا و طالبان حكمت مطرح بود. برخی از آراء و افكار او هنوز در میان فلاسفه اسلامی مطرح است و برخی افكار مقبول دارد كه اكنون مورد قبول فلاسفه بعد از صدراست. این مرد در سال 828 متولد شده و در سال 903 درگذشته است. معقول را نزد مردی به نام سید فاضل فارسی و قوام الدین كربالی (شاگرد سیدشریف) تحصیل كرده است.

2. علامه جلال الدین محمد بن اسعدالدین دوانی صدیقی، معروف به علامه دوانی و محقق دوانی. در منطق و فلسفه و ریاضیات صاحب نظر بوده است. برخی آراء و افكار او نیز هنوز در كتب فلسفه مطرح است. شاگرد قوام الدین كربالی و محیی الدین گوشكناری و حسنشاه معروف به بقال و پدرش اسعدالدین دوانی (كه همه از شاگردان سیدشریف بوده اند) بوده است.

صاحب روضات «1» و همچنین صاحب ریحانة الادب «2» علامه دوانی را شاگرد مستقیم میر سیدشریف پنداشته اند، ولی فاضل معاصر آقای علی دوانی در كتاب نفیس خود شرح زندگانی جلال الدین دوانی اشتباه آنها را روشن و ثابت كرده اند كه علامه دوانی زمان میر سیدشریف را درك نكرده بلكه شاگرد شاگردان او بوده است.

علامه دوانی از كسانی است كه در حیات و ممات خود جنجال علمی برانگیخته است. در زمان حیاتش با سیدصدرالدین دشتكی مشاجرات زبانی و قلمی فراوان داشته كه معروف است. بعد از خودش كتابهایش مورد توجه و رد و دفاع و نقض و ابرام بوده است. صدرالمتألهین در جلد سوم اسفار (چاپ سنگی، صفحات 14- 16) در حدود سه صفحه نظریه ای از علامه دوانی نقل و رد می كند و در آخر می گوید: «بحث را از آن نظر طولانی كردیم كه اكنون اكثر اهل نظر را گمان بر

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 505

آن است كه نظریه این علامه نحریر آخرین سخن در باب توحید است. ما ناچار بودیم خللهای سخن او را آشكار سازیم».

از این جمله ها می توان نفوذ فوق العاده دوانی را در متأخرانش دریافت.

در زمان علامه دوانی در اثر صیت شهرت وی، شیراز مركز ثقل علوم فلسفی بوده؛ از خراسان و آذربایجان و كرمان و حتی از بغداد و روم و تركستان، دانشجویان به شیراز رهسپار می شده اند «1». علامه دوانی در سال 830 متولد شده و در سال 903 یا 908 درگذشته است.

3. علی بن محمد سمرقندی قوشجی، معروف به ملاعلی قوشجی، صاحب شرح معروف بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی. قوشجی هم متكلم بوده و هم ریاضی دان. زیج الغ بیك را كه قاضی زاده رومی (استادش) و غیاث الدین جمشید كاشانی (نابغه ریاضی دان) شروع كرده بودند و موفق به انجام آن نشده بودند، قوشجی به امر الغ بیك بن شاهرخ بن امیر تیمور- كه خود ریاضی دانی ماهر و استاد قوشجی بود- به پایان رسانید. به تبریز و عثمانی سفر كرده و در عثمانی اقامت كرده و در همان جا در سال 879 درگذشته است «2». شرح قوشجی بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی از كتبی است كه همواره مورد توجه فضلا بوده و حواشی وتعلیقات فراوان بر آن زده شده است. شرح قوشجی در تاریخ فلسفه الهی نقش فعالی داشته است.

طبقه نوزدهم

این طبقه را شاگردان سید صدرالدین دشتكی و علامه دوانی تشكیل می دهند:

1. غیاث الدین منصور دشتكی فرزند برومند سیدصدرالدین دشتكی. از اعاظم حكما به شمار می رود. گویند در بیست سالگی از علوم زمان خود فارغ گشت. در زمان شاه طهماسب مدتی صدارت عظمی داشت و بعد استعفا داد و به شیراز برگشت. مدرسه منصوریه شیراز- كه هم اكنون باقی است- از تأسیسات اوست.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 506

دنباله كار پدر خود را در رد نظریات علامه دوانی گرفت و احیاناً در مناظرات حضوری آندو شركت می كرد. چندین كتاب فلسفی دارد از قبیل اثبات الواجب، شرح هیاكل النور سهروردی، حاشیه بر شرح اشارات خواجه، حاشیه بر شفا ی بوعلی، محاكمات میان پدرش و دوانی در حواشی آندو بر تجرید..

صدرالمتألهین در الهیات اسفار از او به عنوان «سر ابیه المقدس المنصور المؤیّد من عالم ملكوت السماء، غیاث اعاظم السادات و العلماء» یاد می نماید «1». غیاث الدین دشتكی در سال 940 یا 948 درگذشته است.

2. محمود نیریزی، شاگرد دیگر سیدصدرالدین دشتكی. گویند چند كتاب جلال الدین دوانی را شرح كرده و بر او تاخته و از استاد خویش دفاع كرده است «2» 3. قاضی كمال الدین میبدی یزدی. شهرت این شخص به واسطه شرحی است كه بر هدایه اثیرالدین ابهری نوشته كه به شرح هدایه میبدی معروف است، و هم شرحی بر دیوان منسوب به حضرت امیر علیه السلام نوشته است كه آن نیز سبب شهرتش گشته است.

كتابی به فارسی به نام جام گیتی نما «3» در فلسفه نوشته است «4» 4. جمال الدین محمود شیرازی. كرسی تدریس جلال الدین را بعد از مرگش این مرد اشغال كرده است. از اطراف و اكناف به حوزه درسش می آمده اند. ملا احمد اردبیلی معروف به مقدس اردبیلی، ملاعبد اللَّه شوشتری، ملاعبد اللَّه یزدی صاحب حاشیه معروف بر تهذیب المنطق، ملا میرزاجان شیرازی معروف به فاضل باغنوی از شاگردان او بوده اند «5» 5. ملاحسین الهی اردبیلی، فرزند خواجه شرف الدین عبد الحق اردبیلی. از شاگردان علامه دوانی و امیر غیاث الدین است و شیعه است و چون زمانش مصادف است با ظهور شاه اسماعیل صفوی، بعضی رسائل خود را به نام او نوشته و به او اهدا كرده است. اگرچه اردبیلی است اما برای كسب فیض و فضیلت به بلاد مختلف، از آن جمله شیراز و هرات مسافرت كرده است. آثار مختلف در منطق، كلام، فلسفه،

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 507

هندسه و هیئت نوشته است كه غالباً طبق معمول آن زمان به صورت حاشیه و یا حاشیه بر حاشیه است از قبیل حاشیه بر شرح مواقف و شرح مطالع و شرح شمسیه و شرح هدایه میبدی و حاشیه علامه دوانی بر شرح تجرید و حاشیه سیدصدر بر آن كتاب و شرح چغمینی و شرح تذكره خواجه در هیئت و تحریر اقلیدس در هندسه و بیست باب در اسطرلاب. تاریخ وفاتش را نمی دانیم «1».